حضور بی امان تو

می دونم .. می دونم ... باز همون حال داره تکرار می شه ... تنها می شم و یه چیزی تو خونم می جوشه . درست وقتی که دیگه هیچ اهمیتی واسه تو نداشته باشم این موج سمت من می آد ... نمی دونم چرا ما همه اش یه چیزی رو به سمت هم هل دادیم .. تو همه این سال ها ... دوباره اشک های من و.. انتظار بی پایانی که هیچ وقت به تو نمیرسه... شاید من جرات ندارم ... شاید زیادی حریص هستیم . نه نمی خوام برگردم حتی اگه هنوز هم بهت گاهی فکر کنم.. حتی اگه هنوز هم دلم برات تنگ بشه .. ما به بن بست رسیدیم. بارها و بارها... تو گره شدی تو حلق من .. الان تو سکوت و تنهایی نشستم .. صدای پنکه .خیابون محو... تو زمینه خاکستری و خسته ذهنم فقط.... این ضجه من ادامه پیدا خواهد کرد . به طول و عرض همه عمرم
نظرات 2 + ارسال نظر
نوپا شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com


( به نام خدا )
جز دیدنت برایم , کاری دیگر نمونده
رو طاقچه’ اتاقم
عکسای تو ردیفند
جز دیدنت برایم
کاری دیگر نمونده

از دوری من و تو
ترانه ها سرودم
برای با تو بودن
نائی دیگر نمونده

از نقشه’ زندگی
روز و شبم اسیری
با یادت این نوشته
خطی دیگر نمونده

از بلبلان عاشق
بس نکته ها شنیدم
میخانه های عشقم
جامی دیگر نمونده

از پیک ناز عاشق
گلواژه ها رسیده
آخر تو با من هستی
حالی دیگر نمونده

تو از من این نوشتی
از خاطرات زیبا
بیا با لحظه هام باش
وقتی دیگر نمونده


هر گوشه’ اتاقا
با ذوق تو ردیفند
از لابلای خنده
دردی دیگر نمونده

از قطره های بارون
من زندگی گرفتم
از قطره قطره اشکم
آبی دیگر نمونده

تو آسمون قلبم
پرنده ها زیادند
با کوچ هر پرنده
بالی دیگر نمونده

حالا که وقت خنده
از آسمون رسیده
بیا با لحظه هام باش
راهی دیگر نمونده

با صورت چو ماهت
زیبایی ها پریدند
لو’ لو’ ی آسمونیت
خالی دیگر نمونده
***
(نوپا)


توحید شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ http://thdmc.blogsky.com

گره توی حلقتو بشکن...
ضجه و دیگه ادامه پیدا نمیکنه...
فقط یه خاطره دور میشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد