هوای جدید

نقطه سر خط

اون دور

امشب خیلی غمگینم ... دلم برای همه اون کسانی که کم دیدمشون تنگ شده از همه بیشتر برای مادر...جرات نکردم برم سینما م مثل مادرو ببینم ... کاش یه لحظه..اشک بی وقفه امتداد پیدا میکنه تا چهره ام رو نقاشی کنه... حال تو هم خوب نیست از نامردمی خسته شدی ... دلم می خواد بریم کوه با هم .. کاش فرصتی دوباره باشه و اون کوه زیبا اون غار...رویای شبانه...سکوت حکمفرماست ولی یه صدای فیسه توش هست نه توهم ندارم صدای سیستم گرمایشه... دلم میخواد با هم بدویم برف بازی کنیم و بخندیم... دلم برای لبخند از ته دلت تنگ شده... دلم برای تنگ شده...

بی حوصله اخمو

حتی حال ندارم بنویسم... دلم خیلی گرفته و اصلا حوصله ندارم... خیلی روزه که هیچ تفریحی نداشتم یعنی میشه گفت دو هفته ای هست...و باز فردا یه اردوی اجباری به یه جای دور فقط واسه فرار از این چند روز که باید نبینم تو رو.. دلم تنگ شده و اصلا حس و حال هیچ کاری رو ندارم